آیساآیسا، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره

ماه مامان و بابا

روز تولد ۱۱ سالگی به ۱۲ سالگی

امروز ۱۹ آذر ۱۳۹۹ بود،روز تولد تو عزیزدلم،به خاطر مشکلات زیادی که این اواخر برای خانواده پیش اومده بود تصمیم گرفتیم جشن تولدت رو چند روز عقب بندازیم تا یه کم مشکلات کمتر شه و هممون یه کم آرومتر،ولی دوست نداشتم روز تولدت مثل بقیه روزا برات سپری شه چون تو همیشه از یک ماه قبل شمارش معکوست شروع میشه و دوست داری روز تولدت خیلی خاص باشه،بعد از تموم شدن کلاس آنلاین مدرست بهت گفتم امروز بریم بیرون و یه روز خاص مادر دختری داشته باشیم،خوشحال شدی،ولی وقتی گفتم میخوام ببرمت فروشگاه پینک شاپ و هر چی دوست داری بخری از خوشحالی فقط میپریدی بالا،عشق اسلایم😂 خلاصه بعد از خرید هم که البته کلی از خریدت لذت بردی،ناهار رو دوتایی بیرون خوردیم و بعدش فقط میخواست...
20 آذر 1399

وقتی خوابیدی....

یه کم سرماخوردی عزیزدلم،همینجا تو پزیرایی،جلوی شومینه برات جا انداختم و بعد از کلی دمنوش و سوپ و دارو همینجا خوابت برد چه لذتی داره نگاه کردن بهت وقتی خوابیدی،چه کیفی میکنم من....باورم نمیشه ۱۱ سالتم داره تموم میشه....از ۱۹ آبان شمارش معکوست برای تولدت شروع میشه😅 روزی چند دفعه یاداوری میکنی،برنامه ریزی میکنی و.... ...
1 آذر 1399

ای کاش فیلم میگرفتم

واقعا ای کاش از عکس العملت فیلم میگرفتم،اینقدر هیجان زده و خوشحال شده بودی و بالا و پایین میپریدی انگار اولین باره که یه جایزه میبری😂،البته برای ما هم جالب بود که قرعه به نام تو افتاده بود🤭 چند روز پیش باهمدیگه بعد از مدتها کوفته برنجی درست کردیم،خیلی وقت بود که کوفته درست نکرده بودم،وقتی داشتیم درستشون میکردیم بهت گفتم بری یه سکه بیاری و حسابی با مایع و اسکاچ بشوریش تا بزاریم وسط یکی از کوفته ها و ببینیم کی شانس میاره و برنده میشه،تو آوردی و گفتی مامان یه جایزه هم براش بزار،منم گفتم باشه عزیزم،شهریور ماه یه کارت ۲۵۰ هزار تومنی جایزه برای شاگرد ممتازیت محل کار من بهت داده بود و روزی که میخواستیم بریم باهاش لوازم التحریر فانتزی برای تو بخر...
1 آذر 1399
1